عمق تنهايي.سکوت بيکسي

سلام عزيزان.به عمق تنهايي خوش آمديد.عزيزان من به ديدن وبي نميام پس دعوت نکنيد که شرمنده بشم.اميدوارم لحظات خوبيو در عمق تنهايي داشته باشيد.اگه نظري پيشنهادي انتقادي داشتيد بهم بگيد ممنون

عمــ ـــق تنهــ ـــایی

گاهی تنهایی ام آنقدر عمیق است*که در آسمان هم احساس میکنم در قفسم.










می پوشانم دلتنگی ام را با بستری از کلمات ، اما باز کسی در دلم “تو” را صدا می زند . . .

.

.

.

منم دلتنگ رویت / دلم آید به سویت

چه کردی با دل من / که کرده آرزویت . . .

.

.

.

دوست مزرعه ی سرسبزی است که با امید و عشق

در آن بذر می افشانی و با سپاس آن را درو میکنی . . .

.

.

.

مرنج از من ، که دل را نباشد طالقت رنجت / به دنیایی نمی بخشم صفای قلب یکرنگت . . 

.

.

تو را آرزو نخواهم کرد، هیچ وقت!

تو را لحظه ای خواهم پذیرفت که

خودت بیایی، با دل خود، نه با آرزوی من

.

.

.

من مست غم عشقم با خنده خمارم کن ، صیاد اگر هستی با بوسه شکارم کن . . .

.

.

.

حافظه*ام همه چیز و همه کـَــس را فراموش می*کند

خسته شدم بس که سائیدمش

و تو هر بار نمایان*تر شدی . . .

.

.

.

نقرین به عشق به عاشقی / نفرین به بخت و سرنوشت

به اون نگاه که عشقتو / تو سرنوشت من نوشت

نفرین به من نفرین به تو / نفرین به عشق من و تو

به ساده بودن منو / به اون دل سیاه تو . . .

.

.

.

دیگر بهار هم سر حالم نمی کند / چیزی شبیه گریه زلالم نمی کند

آه ای خدا مرا به کبوتر شدن چه کار؟ / وقتی که سنگ هم رحم به بالم نمی کند . . .

.

.

.

دید ما کوچه ی تنگیست که چرایش چشم است

چشم ما گوش

عقل ما حرف سر کوچه

سر بازار ، چشم ها را باید شست . . .

.

.

.

نه زمین باش و نه خاک، که تو را خوار کنند / وانگهی ذهن تو را پر ز مردار کنند

آسمان باش که خلقی به نگاهت بخرند / وز پی دیدن تو، سر به بالا ببرند . . .

.

.

.

چقدر سفت شده پدال دوچرخه دونفره دوستی مان!

یا من خسته ام، یا شیب زیاد شده، شاید هم تو دیگر رکاب نمی زنی . . .

.

.

.

پرنده ای که نداند آزادی چیست، از باز ماندنِ درِ قفسش هم سرما می خورد . . .

ادامه در لینک زیر


.

.

.

آخر قصه ی ما را همان اول لو دادند

همان جایی که گفتند: یکی بود و یکی نبود . . .

.

.

.

غم دانه دانه می افتد روی صورتم

شور است طعم نبودنت!

.

.

.

هر انکه یار خواهد یار بسیار / ولیکن فرق دارد یار با یار

دل من سایه لطف تو میخواست / و گرنه سایه دیوار بسیار . . .

.

.

.

ویران شد از نگاهت بنای استوار دلم ، حالا تو تنها ستون این ویرانه ای . . .

.

.

.

تحمل تنهایی بهتر از گدایی محبت است . . .

.

.

.

امشب به یادت گریانم ، گرچه ز دیده ات پنهانم ، گرچه به ظاهر خندانم ، اما از درون نالانم . . .

.

.

.

به پندار تو : جهانم زیباست

جامه ام دیباست

دیده ام بیناست

زبانم گویاست

قفسم هم طلاست

به این ارزد که دلم تنهاست ؟

.

.

.

پارسال با او در زیر باران راه می رفتم

امسال راه رفتن او را با دختر دیگری در زیر باران اشک هایم دیدم

شاید باران پارسال اشک دختری دیگر بود . . .


دلتنگ تو امروز شدم تا فردا / فردا شد و باز هم تو گفتی فردا

امروز دلم مانده و یک دنیا حرف / یک هیچ به نفع دل تو تا فردا . . .

.

.

.

بیا با هم بجنگیم ، من شکست می خورم و تو پیروز می شوی

بعد تو مرا تسخیر کن !



.

.

.

نافم را که بریدند ، فاصله ها شد تقدیر من

آری از همان وقتها شروع شد بی تو بودنم . . .

.

.

.

ز روزی که یکی دلم را برده / تب دارم مثل طفل سرما خورده

گفتارم شعر ، شعرهایم هذیان / دکتر جان بنده زنده ام یا مرده . . .

.

.

.

من ، تو ; ما

یادت هست ؟

تمام شد …

حالا : تو ، او ; شما

من هم به سلامت . . .

.

.

.

ای صبا گر بگذری از کوی مهرافشان دوست / دوست ما را گو سلامی ، دل همیشه تنگ اوست .

.

.

.

دلبرا در دل سنگ تو وفا نیست چرا ؟ / کافران را دل نرم است و تو را نیست چرا ؟

هر که قتلی بکند، کشته بهایی بدهد / تو مرا کشتی و امید بها نیست چرا ؟

.

.

.

کاش میشد در میان اطلسیها خانه کرد / کاش میشد با نگاه بی کسی کاشانه کرد

باد و باران را میان دام کرد و دم نزد / کاش میشد با صدایی عاشقانه ناله کرد . . .

.

.

.

پیراهن خیس ابر تن پوش من است

صد باغ تبر خورده در آغوش من است

این زندگی کبود این تلخ بنفش

زخمی است که سالهاست بر دوش من است . . .

.

.

.

بخار شیشه ایم ، نازمون کنی اشکمون در میاد چه برسه فراموشمون کنی !

.

.

.

تو صادقانه گفتی در خانه قلبت هیچ جایی برای من نیست

من بر قلب سنگی ات بوسه می زنم ، که با من صادق بود . . .

.

.

.

دلامون بزرگه تنگش نکنیم ، زندگی آسونه سختش نکنیم ، رفاقت قشنگه ترکش نکنیم!

.

.

.

ای مثل غرور ساده ی آیینه فاش

کاری نکنی شکستگی آید و کاش

دیدار تو با آیینه حرفی دارد

هم با همه باش و هم جدا از همه باش

.

.

.

ساده بودم که تورا ساده تصور کردم / بعد لبخند تو با گریه تبسم کردم

آشنا با همه ی پنجره های شهرم / چون تورا پشت همین پنجره ها گم کردم

.

.

.

سردم شده است و از درون می سوزم

حالا شده کار هر شب و هر روزم

تو شعر مرا بپوش سرما نخوری

من دکمه ی این قافیه را می دوزم !

.

.

.

“به یاد” هم بودن ، قشنگترین هدیه ایست که نیاز به “با هم” بودن ندارد . . .

.

.

.

می پوشانم دلتنگی ام را با بستری از کلمات ، اما باز کسی در دلم “تو” را صدا می زند . . .

.

.

.

منم دلتنگ رویت / دلم آید به سویت

چه کردی با دل من / که کرده آرزویت . . .

.

.

.

دوست مزرعه ی سرسبزی است که با امید و عشق

در آن بذر می افشانی و با سپاس آن را درو میکنی . . .

.

.

.

مرنج از من ، که دل را نباشد طالقت رنجت / به دنیایی نمی بخشم صفای قلب یکرنگت . . .

.

.

.

امشب ز غمت میان خون خواهم خفت

وزبسترِ عافیت برون خواهم خفت

باور نکنی خیال خود را بفرست

تا در نگرد که بی تو چون خواهم خفت . . .

.

.

.

ای کـــاش دلـــم اســیـــر و بــیـمار نبود

در بـــنـــد نــــگاه او گــــرفــتــار نــبـود

من عاشق واو زعشق من بی خـبر است

ای کــاش دل و دلــبــــر و دلـــدار نـبود

 

نظر یادتون نره


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





?

Love Icons

Love Icons



با کليک روي +? عمق تنهايي رادر گوگل محبوب کنيد

style=div style=0&br onmouseover=br20br